صفحات

۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

ممه را لولو ببرد

روزی ایام به کامی داشتیم                    باده و مینا و جامی داشتیم
در بهاران موسم گشت و گذار                با مهان پیک و پیامی داشتیم
نام ایران بود با ثروت قرین                   ملک زیبای بنامی داشتیم
فارغ ازغوغای شیخ و محتسب              با کسان عیش تمامی داشتیم
گرچه بُد داغ و درفش و اختناق               مقتدر اما نظامی داشتیم
شاه اگر چه بود قدری دیکتاتور             در جهان شان و مقامی داشتیم
رفت و مارا دست این جانی سپرد            ممه را لولو ببرد
                                         * * *
اینک اما دور چرخ روزگار                   گشته وفق امتی تازی تبار
بعد عمری ذلت و بیچارگی                گشته اند اینک بر این ملت سوار
ثروتی افسانه ای اندوخته                       این طفیلیها بدون رنج کار
با اوین٬ کهریزک وداغ و درفش             هم برآورده ز روز ما دمار
ثروت قارون وعمر نوح شد                    قسمت آخوندک بی بندو بار
زیرکی گفتا زعمر جنتی                  کس بداند سال عمر این "حمار" ؟
گفتمش باید که دندانش شمرد        ممه را لو لو ببرد. ممه را لولوببرد


۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

پاسخ سرگشاده به کل جعفر

کل جعفر در نامه ای خطاب به بنده ٬ از توهین حقیر به جناب عظمادر یکی ازپستهایم گلهء فراوان نموده اندکه لپ مطلبشان این است: کلموک جان ٬ بنده شما را آدم معقولی میدانستم که توهینتان حتی به یک مورچه هم نرسیده است . شایسته است که اگر هم انتقادی از فرد و یا افرادی صورت گیرد٬ از حیطهء ادب و نزاکت خارج نشده و حتی الامکان از ادبیات لمپنی استفاده نکنیم . با تشکر از کل جعفر گرامی باید خدمتشان عرض کنم که مگر بنده مرض دارم که به مورچهء زبان بسته آزار برسانم و یا توهین کنم. و انگهی٬ بزنم به تخته٬ شما عجب شهامتی دارید که عظما را با مورچه مقایسه کرده اید. هرچند که میدانم در مثل مناقشه نیست ولی باور کنید این چیزها به خرج اینها نمیرود . در همین دم میتوانند شمارا به جرم توهین به مقام معظم رهبری به جهت مقایسهء مقام عظمایشان با مورچه(!) به صلابه بکشند. به هر جهت دوست من٬ اگر جنایات سردمداران این رژیم فقط در حد اعدامهای ددمنشانه٬ قصابیهای بیرحمانهء مخالفین٬ سنگسار و بریدن دست و گوش و بینی و داغ و درفش و حبس و تجاوز٬ که در تمام طول عمر رژیم ننگینشان مرتکب شده اند باقی میماند٬ آنها را مستحق توهین نمیدانستم. هرچند که بنده تمام عملکردهای این رژیم رادر همهء زمینه های اقتصادی٬ سیاسی٬ فرهنگی٬ اجتماعی٬ زیست محیطی٬ انسانی٬ بین المللی٬ و حتی دینی مذهبی هم جنایاتی هولناک میدانم که لطمات جبران ناپذیرشان به کشور و مردم ایران فاجعه آمیز است . ولی باز هم اگر کار به اینجا ختم میشد٬ توهین به آنها را جایز نمیدانستم. دوست بسیار عزیز من٬ اگر که بن لادن و طالبان خطری بوجود آورده اند ٬ تنها برای خودشان ٬ طرفدارانشان٬ و نیز قسمت کوچکی از جهان بوده است ولاغیر . اما خطر رژیم ایران کل بشر یت را تهدید میکند. (لطفا پوزخندتان را برای وقتی بگذار که عظما به بمب اتم دست پیدا کردند. آنموقع بنده و شما دلِ سیری خواهیم خندید) . باری٬ اگر می بینی که اینها به آب و آتش میزنند و با پذیرش خطراتی جنون آمیر و غیر منطقی سعی در غنی سازی اورانیوم دارند٬ تنها دلیلش توهمات خطرناک و جنون آمیزشان است. در یک کلام٬ (ببم جان اینها در تلاشند که به بمب اتم دست یابند) . اینان بر این توهمند که اگر جنگی بین دنیای اسلام و کفر در گیرد (!) و خطر افول اسلام و اضمحلال مسلمین (شیعیان) در میان باشد ٬ قطعا امام زمان از ته چاه جمکران بیرون بدرآمده و دمار از روزگار کفار بدر خواهد آورد . و پس از کشتن همهء کفار٬اعم از مسیجی و کلیمی و زرتشتی و بودائی و هندو و... وحتی سنیهای کافر(!). آقا امام زمان٬ تمام جنایتهای (هاله و عظما و ارباب بزرگشان) را به حساب خودش گذاشته و شفیعشان خواهد شد تا به بهشت بروند. باز هم اگر به اینجا ختم میشد به آنان توهین نمیکردم. دوست با منطق من . شاید شما هنوز عظما را بدرستی نشناخته اید. ایشان آدمی (!) است بغایت دروغگو٬ ترسو٬متکبر٬ خود بزرگ بین٬ (در حد خود مقدس بین) ٬ دیکتاتور٬ سنگدل٬ و عاشق تعریف و تمجید است و حجتی ها هم از همین خصلت اخیر ش به پوزه اش لگام زده و او را به سوی خواسته های خطرناکشان سوق میدهند . بوسیدن پای مبارکشان توسط آخوند مصباح میتواند موید عرایض بنده باشد. به هر حال بنده به خاطر هیچیک از این چیزها نه او ٬ و نه چاکران بارگاهش را مستوجب توهین نمیدانم. تنها چیزی که بنده را به سر حد جنون میرساند این است که عظما و خیل دلقکهای کشوری و لشکری اش٬ از بام تا شام٬ وقیحانه به شعور بنده و جنابعالی توهین میکنند. اگر شما با این مشکلی ندارید! بنده دارم . و به همین چهت است که این حق را برای خودم قائل هستم که مقابله به مثل کنم. تازه عظما باید ممنون باشد که بنده بخاطر احترام به خوانندگان محترم وبلاگم٬ از ادبیات چاله میدانی و چارواداری خودشان بر علیه شان استفاده نمیکنم. والسلام .

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

پرسشی از مریم خانم جان

مریم خانم جان رجوی(!) . شما جامعهء جهانی را فرا خواندید برای توقف اعدام زندانیان سیاسی ٬ که از نظر بنده بسیار کار پسندیده و نیکوئیست. ولی اجازه بفرمائیدکه بنده عرائضم را عرض کنم. بطور قطع میدانم که اگربپرسم که چرا حضرت علیه شوهر سابقتان (آقای دستمالچی) را دستمال سفره فرمودید و به آغوش انقلابی برادر مسعود خوشتیپه فرو رفتید! پاسختان قطعا این خواهد بود که: رسول الله هم با غصب زن پسر خوانده اش زید! درس تمتع سیاسی انقلابی٬ که خود پاره ای از تمتع اسلامیست را به شما و آقا مسعود آموخته اند . تا اینجای کار هم بنده هیچ  مشکلی ندارم. ولی مریم خانم جان٬ شما که خود را مسلمان و تابع خدا و رسولش میدانید٬ آیا با احکام خدا و پیغمبرش مبنی بر حد و سنگسار و قطع دست و بینی و گوش و ...موافقید یا مخالف؟ اگر مخالفید لطفا نام اسلام را از عنوانتان حذف کنید و اگر که موافقید٬ خواهشا تنها یک دلیل منطقی ارائه بفرمائید تا مطمئن شویم که شما هم بعد از به قدرت رسیدن اوین و کهریزک و رجائی شهر نخواهید داشت . بنده حقیر فکر نمیکنم که شما از امام (!) مقدستر ویاحتی مقدس نما تر باشید!

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

بس که این آدم خره

باورش گشته که یک پا رهبره       بس که این آدم خره
بر جمیـع مسلمیــن او سروره        بس که این آدم خره

یک رئـیس دولتـی داره ببو          چون چغندر یا لبو
در شمایل او مثال عنتره             بس که این آدم خره

مجلس شورائیان کورند و لال      مرد رندو بی خیال
نطقهاشان هم مثال عرعره          بس که این آدم خره

خبرگانش جملگی شان اشغرند       در پی دود و دمند
گوئی آنجا قهوه خانهء قنبره         بس که این آدم خره

ملک ایران را بداده او به باد         ملک پاک کی قباد
دشمن است و دشمنان را یاوره       بس که این آدم خره

نوکر اعراب و و دشمن با وطن     این سراپایش لجن
 در عداوت ثانی اسکندره             بس که این آدم خره
                            
دادگاه ملک او عدلش کجاست؟      خیمه شب بازی بپاست
قاضی اش وقت  قضا کورو کره    بس که این آدم خره

خون ملت را درون شیشه کرد       داره با مردم نبرد
آن بسیجی که فدای رهبره            بس که این آدم خره

دشمن غدار ما اندر کمین            در پی ایران زمین
گزمه اش در بند زلف اختره        بس که این آدم خره

در بلاهت اول و اندر ذکاوت آخره
بس که این آدم خره .
بس که این آدم خره .
بس که این آدم خره.