صفحات

۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

از شما چه پنهان٬ امروز برای اولین بار در طول زندگیم٬ غروربرم داشت و بالاتنه لخت(!) جلوی آینهء قدی ایستادم٬ و با فیگورهای آرنولدی٬ سعی کردم که به خودم قدرت کلموکانه ام را به باورانم                                                                 گاهی در بعضی از موارد٬ درست مثل هرآدمیزاده ای به خود غره میشوم. ولی هیچگاه این غرور در مورد قدرتمندی خودم نبوده است. آخر ٬ دو گرم گوشت و سه گرم استخوان که جائی برای غره شدن به قدرت باقی نمیگذارد . حالا که عرضم را باور نمیفرمائید! بنده در آخر این پست ٬ یکی از آخرین عکسهایم را میگذارم. (ذوق زده نشید٬ لطفا اول مطلب را بخوانید٬ و بعد عکس کلموک آقا را ببینید). داشتم عرض میکردم که تجربهء غرور قدرت برای بنده گنگ و ناملموس بود به جهت خردی و کوچکی اندامم. ولی اخیرا با لطف و مرحمت مقام عظما و مقامات محترم قضائی شان(!) کمی تا قسمتی باورمان شد که نه تنها قدرتمندیم٬ بلکه ابرقدرتمند هم هستیم ! امروز فهمیدیم که جناب عظما٬ با آنهمه جاه و جبروت و سپاه و لشکر و بسیج و نیروی انتظامی و لباس شخصی و علم و کتل! از ترس کلموک آقا هفت هشت گرمی٬ یه جورائی زرد فرموده اند.و به همین دلیل با عبارت( مشترک گرامی مسدود بودن این سایت طبق دستور مقامات محترم قضایی انجام گرفته است). وبلاگ کلموک آقا را در ایران فیلتر کرده اند .بدین وسیله اینجانب از مقام عظما و مقامات محترم قضائی شان کمال تشکر را دارد . این بنده نیستم عموزادهء بنده است .این هم عکس کلموک آقا ئی مان در یک روز ولرم تابستانی...
 پ.ن ــ چُقُلی = خبر چینی

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

اندر احوالات شیخ کل موک


آن عالم ربانی٬ آن بایزید ثانی٬ آن تالی شیخ ابوالحسن خرقانی٬ آن عاشق کوچه باغا٬ آن رماننده٬ کلاغا حاج شیخ کلموک آقا. از فحول عرفای عصر خویش بود.
مورخان به اجماع تولد شیخ را در برج عقرب سنهء " ست و ثمانین من بعد الثلاث مئه و الالف "
 (به زبان آدمیزاد همان آبان ۱۳۸۶)
 میدانند. و استنادشان به این شعر شیخ است که میفرماید

شعر

  بـــه آبــان مـــاه تــقویم جـــلالی به دنیا آمدم در یـنگه دنیـا        
به غربت مینشینم چون نگنجم به یک اقلیم با آخوند و ملا                                                                       
شیخ را کراماتِ زیاد و در شعر از اعاظم زمان خویش بودی . گرچه از شیخ کلموک علیه الرحمه اشعار زیادی بجای نمانده است٬ ولی همین اندکِ بجای مانده٬ نشان از قدرت طبع او دارد. شعر زیر منسوبِ بدوست ...اتل متل توتوله / گاو علی چه جوره/  هم شیر  داره هم پستان / شیرش میره به لبنان / گاهی برند فلسطین / روسیه گه٬ گهی چین / فایدهء این حیوان / نمیرسه به ایران
مفسران را عقیده بر آن است که چون گاو ٬ حیوانی به غایت مفید است٬ در آخرین بیت ٬ شیخ را منظور از حیوانِ بیفایده ٬ گاو نبوده است . والله اعلم
...روزی مریدان مر شیخ را پرسیدند از رذالت .شیخ فرمود که : امروز بینید و فردا بینید و پس فردا بینید
پس همانروز ٬ پیش از انتخابات ٬ ملیجک را به سلطانی تهنیت همی گفتند و دویم روز رای ها را بسوزاندند و خاکسترشان بر باد همی دادند و سیم روز بر مردمان آتش بگشودند. و این ٬نزد خردمندان نهایت رذالت بود. پس مریدان چون چنین دیدند صیحه ای بر کشیده و مدهوش همی گشتند ٬ بگونه ای که چندین تن از آنان قالب تهی همی کردند. و این از کرامات شیخ بودی که روزی چند تن افکندی
روزی مریدان مر شیخ را پرسیدند در باب شعر سپید! شیخ فرمود شعر سپید را بگونه ای گویند که معنیش را نه گوینده فهمد٬ نه خواننده و نه شنونده(!). مریدان ملتمس شدند تا شیخ درین باب توضیحی فرمایند. پس شیخ فرمود" وبلاگ کلموک آقا" از این سخن٬ جمعی از مریدان صیحه نکشیده مدهوش همی گشتندو جمعی از آنان "کمافی السابق"قالب تهی همی کردند

ــ آقا جان. اجازه بفرمائید که تا این شیخ ٬ جمع دیگه ای رو به کشتن نداده (!) عرض کنم که همهء این صغرا و کبرا چیدن ها برای این بود که به اطلاع مبارکتون برسونم که وبلاگ کلموک آقا٬ به کوری چشم عظما٬ دوساله شد... آقایون دست... خانوما رقص