صفحات

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه

قدر گوهر کلبلی

ازشما چه پنهان٬ گاهی دلم برای این کل جعفر مادر مرده میسوزد و فکر میکنم که اگر حضرت ایشان٬ به جای بنده٬ مثلا به تور مصباح ویا جنتی می افتاد! حکما امروزه حتی اگر وزیر ویا امیر نمی شد! اقل کم نمایندهء کسی درجائی ویا مثلا معاون وزیری! نماینده ای! سرداری!چیزی می شد. این را ازآن جائی عرض میکنم که ایشان درست در راستای تفکرحضرات فکر می فرمایند ٬ هرچند که فهم و شعوررشان با این حضرات تومنی صد بومان توفیر دارد . بعنوان نمونه٬ به ایشان عرض می کنم که: کل جعفرجان٬ دیدی که جناب عظما و آیت الله مصباح چه لیلی به لالای هم می خوانند وهندوانه زیر بغل هم می گذارند٬ وفی المثل این یکی پای آن یکی را می بوسد وآن یکی این یکی را علامه ای بی بدیل میخواند؟ می گوید: بعله٬ هم دیدم و هم شنیدم. می گویم:پدر جان٬ یکی از ذوب شدگان در توجیه پا بوسی عظما توسط آن علامهء بی بدیل٬ فرموده اندکه: قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر... به میان حرفم پرید و گفت " قدر گوهر کلبلی"... می گویم:اشتباه می فرمائید ببم جان٬ قدرگوهر٬ گوهری! میفرمایند که: نخخخخییییر همانی که گفتم٬ قدرگوهر کلبلی! می پرسم٬ حالا این کلبلی کیه!؟ میگوید: " شوهر گوهر خانم "