آورده اند که در بارگاه سلطانکی حقیر٬ یاوه گوئی بیمایه و بی تدبیر٬ جمعی رند پر تزویر او را مدح همیگفتند به گونه ای که افراط بلیغ مینمودند تا در این ره گوی سبقت از همکدیگر بربایند
یکی میگفت : سلطانا تو معجزهء هزارهء سیمی . دیگری میگفت غلط گفتی٬ چه! سلطان عزیزمان معجزهء هر سه هزاره است . آن یک میگفت که : یاران هردو ره خطا میپوئید که نه تنها حضرت سلطان٬ بلکه هر کدام از وزرا و امرایش نیز معجزه اند. و آن دیگری در مدحش این شعر همی خواند
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
درویشی در آن جمع٬ این ترهات همی شنید و با خود این شعر زمزمه همی نمود
روزی پدر پیر فلک پخت یه آشــی از بــهر هــمان مــادر گــیتی عــزیـــزش
قدری نخود و باقالی و زیره و گندم با ماش و عدس ریخت در آن آش لذیذش
تا خـورد بپیچید یکـی باد شــدیدی انـدر شـکـم و مـعـده و در روده و چـیـزش
زان روز بدین روز یکی معجزه هر روز بـا ضـرطـه* بـرون بـر بـجهـد از در طیزش
* * * * *
لغت معنی
ضرطه ــ باد مضره ایست که با در شدنش٬ در کننده را راحت و دیگران را ناراحت میکند . گوز
طیز ــ ضرطه گاه . گوزدانی . جاگوزی
۱ نظر:
سلام. بازهم باز هم ! اون کوچه ی اولی دو باره بن بست شده و الحمدالله که آدرس اینجا را داشتم.
آقا از باد معده و اسافل آدمیزاد گفتی یادم آمد که یکی از این حضرات در مرحال آروغی زد . متعجبانه سر در جیب حیرت فرو برد و گفت : حیرتا ، انگار بر عکس نشسته ام!
آقا سر بزن .
خاک پاتم .
ارسال یک نظر