صفحات

۱۳۹۴ بهمن ۲۲, پنجشنبه

ماجراهای من و کل جعفر

البته!الغرض!
یک نامه برای کل جعفر فرستادیم بدین مضمون.
بسم الله اله الرحمن الرحیم الکلموک من الراجعین,
فلذا شما را بسیار مستعین.
...
به لمحته العینی این پیام برای مان رسید..
...
از کل جعفر به کل
بسم الله الرحمن الرحیم
نون ها
...
به زبان از ما بهتران به ایشان گفتیم که ما برگشته ایم و به مدد ایشان نیازمندیم.
ایشان هم نه گذاشتند و نه برداشتند آیه ی شریفه ی نون ها(و یا به عبارتی نه) را ناجوانمردانه همچون خاری به چشم حقیقت بین مان فرو فرمودند(و یا به قول حوزوی ها سپوختند).
...
الغرض!چاره را در آن دیدیم که کوتاه بیاییم و خفت و خواری را به جان و دل خریده و به ایشان زنگ بزنیم.
فلذا زنگ  زدیم.
...
الو منزل کل جعفر!؟
...
و قصه همچنان باقی ست.

۱۳۹۴ بهمن ۱۷, شنبه

ماجراهای من و کل جعفر

خیلی کار داشت؛
تا بوده همین بوده؛ و تا هست همین است.
همیشه ساختن مشکل تراز خراب کردن است.
مجسمه بودا را در بامیان با دینامیت!به طرفت العینی خراب کردند؛
و آن اثر چند هزار ساله به خاطره ها پیوست و تنها جایگزین آن تصاویر سه بعدی ای شد که بر سر در آن ویرانکده نقش بسته شد.
و پس از آن آثار یکتایی که در موزه های عراق به دست داعش نابود شده و می شوند.
البته کل جعفر عقیده دارد که هم داعش و هم القاعده مشکل معیشتی نداشته و ندارند.
چون اگر می داشتند!میتوانستند که این آثار را با بهای گزافی در بازار سیاه آثار باستانی بفروشند و یک لقمه نون و پنیری از توپ و تانک و مسلسل و دیگر تسلیحات،(البته از نوع بخور و نمیر) را فراهم کنند.
اما چون این دقدقه را ندشته و ندارند دست به نابودی این آثار ضد اسلام زده ومی زنند.
...
از قصه های من و کل جعفر ببینید به کجا کشیده شدیم!؟.

باری هرچه تار کارتونک در اندیشه هست راسعی در زدودن داریم ودر عوض تارهای عشق را سعی در تنیدن در پود عاشقان .
در این پست شاید نشود که از مقامات کل جعفر بگویم.
...
اما اگر که مایل به شنیدن بقیه ماجرا هستید!ما را به کامنتی, لایکی؛ فحشی،چیزی! مستفیض بفرمایید.
هر چه از دوست رسد هماره نیکوست.
...
(دوست عزیزی گفته اند که هیچ چیز را مجانی ندهید,حتی نصیحت را)



۱۳۹۴ بهمن ۱۶, جمعه

به سلامتی حسن آقا

یکی بود که تنها نبود.
جونم واسه تون بگه که خیلی دمغ بودیم.
حالا فکر نکنید که  کشتی هامون غرق شده بودند و یا اینکه خدای ناکرده بلیط بخت آزمایی مون برنده شده بود!
نه خیر,
دربحبوحه تار زدایی  و رفت و روب  کلموک ستان, نا غافل دیدیم که امکان نوشتن نداریم.یعنی نمی توانیم افاضات به در کنیم وآدم  و عالم را مستقیض!
 گفتیم که از طریق استفسا از مقام عظمی! که عالم جمیع علوم هستند,و نه حتی به کارگردان ها درس کارگردانی!
که به یک استاد ورزشی! که در هف هش نه رشته ورزشی استاد است و دماغ مماغ هم ندارد درس ورزش میدهد بپرسیم.
که پرسیدیم.
از دفتر مبارک این پاسخ آمد. بسم الله الرحمن الرحیم "بی لاخ".
همین روزهاست  که ماها" بیت عظما " سال روز وبلاگ نویسی را عزای عمومی اعلام کرده و مشت محکمی به دهان شما یاوه کویان خواهیم زد و بهی نستعین.

تنها نماندیم
...
اگر از نوشتارمان لبخندی بر لبان تان نشست اجرش را به حسن آقا بدهید و اگر ملالی!فحشش را به ما.