بنده هم مانند قریب به اتفاق دیگردوستان وبلاگ نویس٬ پیش از وبلاگ نویسی وبلاگ خوان بودم. متاسفانه٬ سلیقهء بسیار ناجور و ناچسبی برای خواندن وبلاگ داشتم. (و از شما چه پنهان٬ هنوز هم دارم ) . اولین چیزی که نظرم را جلب میکرد عنوان وبلاگ بود. به وبلاگ که میرفتم٬ اولین چیزی را که مد نظر قرار میدادم حجم مطالب بود. پستهای حجیم را٬ حتی اگر امضای انیشتین و یا هوگو در پایشان بود نمی خواندم. معتقدم که جهان جای بسیار تنگی است و همچنین فرصتهایمان بسیار محدود. البته نمیخواهم بگویم که من بیل گیتس هستم و هر ثانیه از وقتم ده هاهزار دلار ارزش دارد. نه ! فقط عمر خود را برای اندوختن دانش٬ انجام کارهای مفید٬و لذت بردن از زندگی بسیار محدود میدانم
اما یکی از معدود وبلاگهائی که با وجود پستهای نسبتا پر حجمش ٬ از خوانندگان ثابت و پروپا قرصش بودم٬ وبلاگ خالو حمید بود
قلمی شیوا و روان ٬ و طبعی ظریف و شاعرانه داشت . قلبی پر از عشق به ایران و ایرانی داشت. از تک تک حروف نوشته هایش عشق به وطن ساطع بود
او را به رسم دیارش٬ به جهت حرمت زیاد (خالو جان) خطاب میکردم. و او هم مرا خالو جونی میخواند. ارتباط ما در حد چندین کامنت و چند ای میل بود. بد جوری به دلم نشست. با رفتنش اما بد جوری دلم را شکست . روانش شاد و یادش گرامی باد